۱۳۸۶ دی ۲۴, دوشنبه

ارواح خبيث



استرکاکس:

استرکاکس در سال 1878 میلادی یک دختر 18 ساله معمولی بود که در شهر ((نووا اسکوتیا)) ی کانادا زندگی میکرد , دختری که فعالیت های شریرانه پولترگایستی زندگی اش را زیر و رو کرد. یکی از شب های همین سال , استر ناگهان از خواب پرید و با وحشت به والدین اش گفت که یک موش به رختخواب او راه پیدا کرده است. بعدا جعبه ای را دیدند که صداهای ترسناکی از داخل آن به گوش میرسید اما وقتی در جعبه را باز کردند خالی بود. استر شب بعد دوباره با ترس و وحشت از خواب پرید . او این بار ادعا کرد که در حال مرگ است و این در حالی بود که بدنش به اندازه دوبرابر حالت طبیعی باد کرده و متورم شده بود. حانواده استر در همین حال صدای رعد و برق را شنیدند اما آسمان صاف و عاری از هر ابری بود. گرچه بعدا تورم بدن استر برطرف شد اما پدیده های عجیب , همچون به پرواز در آمدن رختخواب در فضای اتاق استر , ادامه یافت و حتی روز به روز خشن تر از پی می شد.
خوانواده کاکس برای حل این مشکل دکتر خانوادگی شان را فراخواندند. دکتر کاریت مشغول معاینه استر شد که ناگهان زیر بالشی ای که در کنار دختر قرار داشت , خود بخود به هوا برخاست و شدیدا به سر دکتر اصابت کرد. سپس صدای گوشخراشی از پشت سر دکتر شنیده شد و او سرش را که برگرداند بر روی دیوار مقابل این جمله نقش بسته بود(( استرکاکس تو داری مرا می کشی))
خوادث مذکور در خانه کاکس ها برای ماه های متمادی ادامه یافت . این حوادث تنها هنگامی متوقف می شدند که استر در خانه نبود. بعدا یک آتش سوزی مهیب در انبار علوفه خانه روی داد. دادگاه عامل اصلی وقوع این آتش سوزی را استرکاکس معرفی کرد و او را به 4 سال اقامت در زندان محکوم ساخت. بعد از این ماجرا فعالیت های شریرانه پولترگایست متوقف شد. خانواده کاکس و دکتر آنها و نیز بسیاری از اهالی مخل اعتقاد داشتند که این پدیده های شریرانه کار یک روح بد ذات بود که می خواست استر را شکنجه کند.
کارشناسان در بررسی این پرونده به این نتیجه رسیدند که استر به صورت ناآگاهانه و غیر عمدی , در کانون انرژی حرکتی روحی و روانی خویش قرار داشت و این انرژی که ناشی از سرکوب احساسات جنسی و یا دیگر احساسات این دختر نوجوان بود , عامل اصلی تمامی آن حوادث به شمار می رود.

بل ویچ ( جادوگر بل )
بل ویچ یا جادوگر بل یکی از مشهورترین موارد تسخیر شدگی ها از سوی پولترگایست ها به شمار می رود. این جادوگر مجموعه ای از خوادث را بوجود آورد که نهایتا به مرگ منمجر شد. جان بل و همسرش لوسی در سال 1817 به همراه فرزندان شان در مزرعه ای واقع در ایالت تنسی آمریکا زندگی می کردند. الیزابت یکی از فرزندان خانواده , در مرکز فعالیت های شریرانه قرار گرفت . در ابتدا صداهای ناله و جیغ و دیگر صداهای مرموز شنیده میشد., اما به زودی رختخواب ها و صندلی ها در فضای داخل اتاق الیزابت شروع به پرواز کردند. بعدا الیزابت هدف حملات فیزیکی مثل کتک خوردن , نیشگون گرفتن و زخمی شدن توسط سنجاق ها قرار گرفت بدون اینکه عامل این حرکات مشخص باشد. پدر و مادر الیزابت ابتدا در این خیال بودند که فرزندشان دچار مشکل روحی شده و خودش به خودش صدمه زده است. اما در ادامه ماجرا حملات الیزابت بیشتر و بیشتر شد و به مرحله ای رسید که روح خبیث شروع به حرف زدن کرد. در اینجا بود که والدین الیزابت متوجه شدند همه این مسایل ناشی از یک عامل بیرونی است . روح مهاجم ادعا کرد که او ((روحی است که از هرکجا که تصورشررا بکنید , از بهشت , از جهنم , از زمین آمده است.)) این روح خودش را جادوگر کیت باتز معرفی کرد.
کیت باتز یک زن محلی بود که قبلا بر سر یک مساله جزئی با لوسی بل , مادر الیزابت , دعوا و وی را تهدید به مجازات کرده بود. کیت در آن هنگام در قید حیات بود اما وقتی به سراغش رفتند گفت اصلا از این مامجرا بی اطلاع است. از آن هنگام به بعد روح مذکور (( کیت )) نامیده شد.
کشته شدن جان بل:
فعالیت های روح شریر , حتی زمانی که الیزابت در خانه نبود , همچنان ادامه پیدا کرد. بعدا هنگامی که الیزابت با یکی از مردان جوان روستا نامزد کرد , روح مزاحم شروع به آشکار ساختن برخی از رازهای خصوصی الیزابت کرد و نهایتا ازدواج او را به هم زد. روح شریر برای مدت دو سال پیاپی اعضای خانواده بل را به انحای گوناگون آزار میداد. در پایان این دوران جان بل پدر خانواده بیمار شد . روح شریر اعلام کرده بود که آنقدر جان بل را شکنجه و آزار خواد داد تا او بمیرد. جان در 20 دسامبر 1820 مرد و این در حالی بود که یک بطری عجیب بین داروهای او یافت شد . هنگامی که محتویات بطری را به خورد گربه خانواده دادند او نیز مرد. روح شریر اعلام کرد که وی مسبب اصلی در مسموم کردن جان بل بوده است. این روح شریر بعد از مرگ جان برای 7 سال ناپدید شد و دوباره برای خرابکاری بیشتر بازگشت . خانواده بل هرگز درنیافتند که چرا آنها هدف حملات این روح قرار گرفته بودند.

کاخ ساندرینگهایم:
کاخ ساندرنگهایم در نوروفولک انگلستان یکی از اقامتگاه های خاندان سلطنتی بریتانیا همیشه در آستانه کریسمس از سوی یک روح شریر تسخیر میشود. این روح شریر کارت های کریسمس را بر کف خوابگاه خدمتکاران در طبقه دوم کاخ پخش و پلا می کند. یکی از خدمتکاران کاخ چنین گزارش داد که (( من به چشم خودم دیدم که یک کیسه کاغذی بزرگ , پر و خالی میشد انگار مثل ریه انسان داشت هوا را داخل و خارج میکرد.)) این خدمتکار پس از دیدن این صحنه اعلام کرد که هرگز حاضر به خوابیدن در کاخ نیست. پرنس کریستوفر کریس , عموی فلیپ نیز یکبار سر و شانه یک زن عجیب را که تصویرش در آیینه کاخ بازتاب یافته بود , مشاهده کرد. او صبح روز بعد تابلوی این زن را که دوروتی والپول نام داشت و در سال 1726 به قتل رسیده بود , بر روی یکی از دیوارهای کاخ مشاهده کرد. روح این زن توسط جرج ششم نیز دیده شده بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر