آسان بگیرید!
دوستی می گفت: «این یک لطیفه بسیار عالی است».
اشاره او به این امر بود که هر دو نفر ما ساعات زیادی را صرف منظم نمودن خانه، کنار گذاشتن وسایل، سازمان دادن به خانه و امور دیگر می کنیم. اما علیرغم دلاوری ها! و تلاش های منسجم ما، به نظر می رسد که داریم عقب عقب می رویم. این مطلبی بود که هر دو نفر ما را از خنده ریسه بُرد.
نه، اشتباه نکنید. ما بی کفایت نیستیم. هر دوی ما در تمیز و منظم نگهداشتن امور و وسایل تقریباً ماهر و کار آمد هستیم. فرزندان ما نیز مانند سایر کودکان، دوستانی دارند و زمانی که همسرم مشغول نظافت صندوق خانه بود، یکی از دوستان آنها با کفش کثیف ردپای خود را روی زمین آشپزخانه بر جای گذاشت (جناح مقصر فراموش کرده بود مقررات «با کفش وارد نشوید» را وضع کند).
در همین هنگام بچه های دیگر سعی می کردند چیزی را از صندوق دخترمان آورند، که ناگهان – بااااام – نصف عروسک ها روی زمین ریخت. همزمان با آن، من در اتاق زیر شیروانی چیزهایی را داخل جعبه ها می گذاشتم که قرار بود بیرون بفرستیم، که ناگهان پای من محکم به زمین خورد و سوراخی بزرگ در سقف اتاق طبقه پایین ایجاد کرد. به نظر می رسید همه اتاق ها دچار هرج و مرج شده اند. به نظر می رسید که «یکی از آن روزها» ست.
بی تردید شما نیز تجربه مشابهی داشته اید. در چنین مواقعی تمایل به جدیت و ناراحتی تشدید می شود. برای بسیاری از ما به زبان آوردن «چه زندگی افتضاحی» و محکوم کردن خودتان که چقدر تلاش های شما بی فایده است، تقریباً عکس العملی بازتابی است. بارها هنگام وقوع چنین لحظات پر از استرس و عاجز کننده ای، فکر می کنیم که در گذشته چند دفعه این اتفاق رخ داده و در آینده چقدر احتمال وقوع مجدد آن خواهد بود و این در حالی است که این مرورهای ذهنی ذره ای به کار ما نمی آیند.
یکی از روش های موثر در مقابله با این مشکلات و سختی ها، عقب نشینی از موقعیت موجود و نگریستن به موضوع به طریقی فکاهی و طنزآمیز است. همانطور که همسرم اشاره کرد «اگر یک نفر یواشکی این صحنه را تماشا می کرد، از خنده غش می کرد!» این همان نکته ای بود که هر دوی ما با بیان آن احساس سبکی کردیم.
آیا این بدان معناست که ما نسبت به هرج و مرج بی تفاوت هستیم؟
مسلماً نه. من و همسرم هر ضعفی داشته باشیم ، نسبت به تمیزی و نظافت وسواس داریم. هر دو نفر ما خانه ای تمیز و منظم را ترجیح می دهیم و خیلی دوست داریم. بارها پیش آمده که روی محیط اطراف خود ( بخصوص اگر بچه دار باشید ) هیچ کنترلی ندارید. گاهی افراد زیادی در محیط زندگی شما هستند، یا اتفاقات بسیاری رخ می دهد و یا با کمبود وقت و یا هر چیز دیگر مواجه می شوید. منظور من این نیست که هیچ تلاش و کوششی نکنید، بلکه به یاد داشته باشید که فقط یک انسان هستید و کنترل همه اینها خارج از توان شما است.
هنگامی که کوشش می کنید تا جنبه فکاهی و طنزآمیز تلاش های بی ثمر خود را مشاهده کنید، احساس فشار و سنگینی ناشی از این امر که باید کامل باشید یا خانه ای کامل داشته باشید در شما کاهش می یابد. به جای آنکه در اثر احساس درماندگی از «این همه کاری که باید انجام دهید» ، به هم بریزید، باید بتوانید با درک حقیقتی به سوی آرامش بیابید.
حقیقت این است که حتی اگر آخرین گردگیری را انجام دهید، احتمالاً طی یکی دو روز آینده همه چیز مجدداً خاکی خواهد شد. مزاح، منزل شما را تمیز و منظم نمی کند، بلکه صرفاً دید و احساس بهتری به شما می دهد، و به شما یادآوری می کند که می توانید بدون کاستن از اهمیت کارها و مسئولیت های خود، آنها را خیلی جدی نگیرید.
دوستی می گفت: «این یک لطیفه بسیار عالی است».
اشاره او به این امر بود که هر دو نفر ما ساعات زیادی را صرف منظم نمودن خانه، کنار گذاشتن وسایل، سازمان دادن به خانه و امور دیگر می کنیم. اما علیرغم دلاوری ها! و تلاش های منسجم ما، به نظر می رسد که داریم عقب عقب می رویم. این مطلبی بود که هر دو نفر ما را از خنده ریسه بُرد.
نه، اشتباه نکنید. ما بی کفایت نیستیم. هر دوی ما در تمیز و منظم نگهداشتن امور و وسایل تقریباً ماهر و کار آمد هستیم. فرزندان ما نیز مانند سایر کودکان، دوستانی دارند و زمانی که همسرم مشغول نظافت صندوق خانه بود، یکی از دوستان آنها با کفش کثیف ردپای خود را روی زمین آشپزخانه بر جای گذاشت (جناح مقصر فراموش کرده بود مقررات «با کفش وارد نشوید» را وضع کند).
در همین هنگام بچه های دیگر سعی می کردند چیزی را از صندوق دخترمان آورند، که ناگهان – بااااام – نصف عروسک ها روی زمین ریخت. همزمان با آن، من در اتاق زیر شیروانی چیزهایی را داخل جعبه ها می گذاشتم که قرار بود بیرون بفرستیم، که ناگهان پای من محکم به زمین خورد و سوراخی بزرگ در سقف اتاق طبقه پایین ایجاد کرد. به نظر می رسید همه اتاق ها دچار هرج و مرج شده اند. به نظر می رسید که «یکی از آن روزها» ست.
بی تردید شما نیز تجربه مشابهی داشته اید. در چنین مواقعی تمایل به جدیت و ناراحتی تشدید می شود. برای بسیاری از ما به زبان آوردن «چه زندگی افتضاحی» و محکوم کردن خودتان که چقدر تلاش های شما بی فایده است، تقریباً عکس العملی بازتابی است. بارها هنگام وقوع چنین لحظات پر از استرس و عاجز کننده ای، فکر می کنیم که در گذشته چند دفعه این اتفاق رخ داده و در آینده چقدر احتمال وقوع مجدد آن خواهد بود و این در حالی است که این مرورهای ذهنی ذره ای به کار ما نمی آیند.
یکی از روش های موثر در مقابله با این مشکلات و سختی ها، عقب نشینی از موقعیت موجود و نگریستن به موضوع به طریقی فکاهی و طنزآمیز است. همانطور که همسرم اشاره کرد «اگر یک نفر یواشکی این صحنه را تماشا می کرد، از خنده غش می کرد!» این همان نکته ای بود که هر دوی ما با بیان آن احساس سبکی کردیم.
آیا این بدان معناست که ما نسبت به هرج و مرج بی تفاوت هستیم؟
مسلماً نه. من و همسرم هر ضعفی داشته باشیم ، نسبت به تمیزی و نظافت وسواس داریم. هر دو نفر ما خانه ای تمیز و منظم را ترجیح می دهیم و خیلی دوست داریم. بارها پیش آمده که روی محیط اطراف خود ( بخصوص اگر بچه دار باشید ) هیچ کنترلی ندارید. گاهی افراد زیادی در محیط زندگی شما هستند، یا اتفاقات بسیاری رخ می دهد و یا با کمبود وقت و یا هر چیز دیگر مواجه می شوید. منظور من این نیست که هیچ تلاش و کوششی نکنید، بلکه به یاد داشته باشید که فقط یک انسان هستید و کنترل همه اینها خارج از توان شما است.
هنگامی که کوشش می کنید تا جنبه فکاهی و طنزآمیز تلاش های بی ثمر خود را مشاهده کنید، احساس فشار و سنگینی ناشی از این امر که باید کامل باشید یا خانه ای کامل داشته باشید در شما کاهش می یابد. به جای آنکه در اثر احساس درماندگی از «این همه کاری که باید انجام دهید» ، به هم بریزید، باید بتوانید با درک حقیقتی به سوی آرامش بیابید.
حقیقت این است که حتی اگر آخرین گردگیری را انجام دهید، احتمالاً طی یکی دو روز آینده همه چیز مجدداً خاکی خواهد شد. مزاح، منزل شما را تمیز و منظم نمی کند، بلکه صرفاً دید و احساس بهتری به شما می دهد، و به شما یادآوری می کند که می توانید بدون کاستن از اهمیت کارها و مسئولیت های خود، آنها را خیلی جدی نگیرید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر