۱۳۸۷ فروردین ۲۹, پنجشنبه

مجموعه شماره دو جوک

مجموعه شماره دو جوک

باباي تركه ميميره، مجلس ختمش رفيقاي تركه همه ميان بهش تسليت ميگن. تركه خيلي احساساتي ميشه، ميگه: به خدا خيلي زحمت كشيدين تشريف آوردين، ‌شرمنده كردين... ايشالله ختم پدرتون جبران مي‌كنم!

زنِ آپانديسش رو عمل كرده بوده، بعد از عمل شوهرش مياد ملاقاتش. منتها زنه هنوز خوب بهوش نيومده بوده و داشته زير لب هزيون مي‌گفته: احمق...بي‌شعور...عوضي! يك دكتري داشته از اتاق رد ميشده، ميگه: خوب به سلامتي مثل اينكه خانمتون به هوش اومده و داره باهاتون حرف ميزنه!

تركه خودشو ميزنه به كوچة علي چپ، گم ميشه!

تو يكي از دهات اردبيل ملت براي بار اول كيوي ميبينن، ميرن از ملاي ده ميپرسن اين چيه؟ ملاهه يكم ميره تو نخ كيويه، بعد ميگه: ايلده تخم مرغيش، كه تخم مرغه! ولي من نمي‌فهمم چرا موكتش كردن؟!

از تركه ميپرسن بنفش چه رنگيه؟ ميگه: قرمز ديدي؟! آبيش!

تركه ميفته تو جوب،‌ سند ميگذاره مياد بيرون!

يك هواپيما داشته از تبريز ميرفته پاريس، وسطاي راه يهو صداي خلبان از بلندگوها مياد: اَتِنْشِن پليز! ايلده خلبان اسپيكينگ..مسافران ليسنينگ! موتور چپ هواپيما از كار افتاده، ولي شما هيچ نترسيد! من خودم واردم، هواپيما رو سالم ميشونم. يك مدت ميگذره، دوباره صداي خلبان از بلندگوها مياد كه: اَتِنْشِن پليز! ايلده خلبان اسپيكينگ..مسافران ليسنينگ! موتور راست هواپيما هم از كار افتاده، ولي شما هيچ نترسيد! من خودم كلي تجربه دارم، تا فرودگاه بعدي هم راهي نيست، هواپيما رو سالم ميشونم. باز يك مدت هواپيما دور خودش ميچرخه، دوباره صداي خلبان از بلندگوها مياد كه: اَتِنْشِن پليز! ايلده خلبان اسپيكينگ..مسافران ليسنينگ! همين الان دم هواپيما كنده شد، ولي شما هيچ نترسيد! من خودم هواپيما رو ميشونم. يك ده دقيقه مي‌گذره، دوباره صداي خلبان از بلندگوها مياد كه: اَتِنْشِن پليز! ايلده خلبان اسپيكينگ... مسافران ريپيد افتر مي! اَشهداَن‌لااله‌الله!...

تركه ميخ ميره تو پاش، نميتونه درش بياره،‌ كجش ميكنه!

تركه داشته راديو پيام گوش ميداده،‌ گزارشگره ميگفته: راه بهارستان به امام حسين بسته‌است، راه انقلاب هم به امام حسين بسته‌است... ‌تركه ميگه:‌ باشه بابا بستس كه بستس، ديگه چرا هي به امام حسين قسم ميخوري؟!

تركه يه تيكه يَخو گرفته بوده بالا، ‌داشته خيلي متفكرانه بهش نگاه مي‌كرده. رفيقش ازش ميپرسه: چيرو نگاه ميكني؟ تركه ميگه: ايلده ازش آب ميچيكه ولي معلوم نيست كجاش سوراخه!

به تركه ميگن يك معما بگو، ميگه اون چيه كه زمستونا خونه رو گرم ميكنه تابستونا بالاي درختو؟! يارو هرچي فكر ميكنه جوابشو پيدا نميكنه، ميگه: نميدونم، حالا بگو چيه؟ تركه ميگه بخاري! يارو كف مي‌كنه، ميگه: باباجان بخاري زمستونا خونه رو گرم ميكنه ولي تابستونا چه جوري بالاي درختو گرم مي‌كنه؟ تركه ميگه: بخاريِ خودمه دوست دارم بگذارمش بالاي درخت!

تركه داشته از تو جزيره آدم‌خورا رد ميشده،‌ يهو ميبينه آدم خورا محاصرش كردن. بيچاره جفت مي‌كنه با حال زار ميگه: اي خدا بدبخت شدم!‌ يهو يك صدايي از آسمون مياد: نترس بندة من، بدبخت نشدي! اون سنگ رو از جلوي پات بردار بكوب به سر رئيس قبيله. تركه خوشحال ميشه،‌ سنگ رو ميكوبه تو كلة ‌رئيس قبيله. رئيسِ قبيله جابه‌جا ميميره، باقي افراد قبيله شاكي ميشن، نيزه به دست، شروع مي‌كنن دويدن طرف تركه! يهو يك صدايي از آسمون مياد: خوب بندة من، حالا ديگه بدبخت شدي!

لره توي اتوبوسِ تهران-خرم‌آباد نشسته بوده، ميره به راننده ميگه: آقاي راننده واسه كي داري رانندگي مي‌كني؟! اينا همه خوابن!

تركه با چند تا رشتيه نشسته بودن داشتن جوك مي‌گفتن، رشتيا براي تركا جك ميگن، نوبت تركه كه ميشه،‌ تا مياد بگه: يه روز رشتيه... همه بهش ميگن بشين بابا نميخواد بگي! دوباره يه دور ميزنه ميرسه به تركه، باز تا مياد بگه: يه روز يه رشتيه... ميپرن وسط حرفش، نميذارن بگه. بار بعد كه نوبت ميرسه به تركه، ميگه: يه روز يه تركه داشته ميرفته با سر ميخوره زمين! همه رشتيا ميخندن بعد تركه ميگه: ‌ولي وقتي بلندش ميكنن ميبينن رشتي بوده!

تركه زنگ ميزنه خونه دوست دخترش، باباي دختره گوشي رو ور ميداره. تركه ميگه: ببخشيد غزال خونست؟!‌ باباهه هم شاكي ميشه فحش خوار مادر رو ميكشه به تركه! چند روز بعد دختره تركه رو تو خيابون ميبينه،‌ ميگه: ‌بابا چرا ضايع بازي در مياري؟! وقتي بابام ور ميداره، ‌يه چيزِ بي‌ربط سر هم كن بگو. تركه هم ميگه ‌باشه. دفعه بعد كه زنگ ميزنه، باز باباهه گوشي رو ور ميداره.‌ تركه هول ميشه، ميگه: ببخشيد اونجا ميدون انقلابه؟! يارو ميگه: آره چي كار داشتي؟! ميگه: ببخشيد، غزال خانم هستن؟!

يك سال، يك ماه از محرم گذشته بوده ولي هنوز تو شهر صداي سينه‌زني ميومده. مردم ميرن پي ماجرا، ميبينن دسته تركها تو كوچه بن بست گير كرده!

به تركه ميگن چرا ترك شدي؟!‌ ميگه: ايلده جوون بوديم، ايمكانات كم بود، پيش اومد ديگه!‌ ميپرسن: پس چرا لر نشدي؟ ميگه: نه بابا، ديگه اونقدرها هم ايمكانات كم نبود!

تركه ميره لباس فروشي،‌ ميگه:‌ ببخشيد شلوار نخي داريد؟ يارو ميگه:‌بعله. تركه ميگه: بي‌زحمت دونخ بدين!

مايكل جوردن شب كريسمس دعا ميكنه كه: خدايا چي ميشد من هم سفيد بودم، هم هميشه لاي پاي دخترا؟! صبح پا ميشه ميبينه شده نوار بهداشتي!

خرگوشه تو جنگل ميمونه رو ميبينه ميگه:‌ به به آقا ميمونه! چي كارا ميكني؟!‌ ميمونه ميگه: هيچي! اين ورو نگاه ميكنيم، اون ورو نگاه ميكنيم،‌ آقا شيره رو ميكنيم! اين حرف ميرسه به گوش شيره، ميگه: الان ميرم دهنش رو ميگام!‌ ميره پيش ميمونه ميگه: به به آقا ميمونه! چي كارا ميكني؟! ميمونه ميفهمه هوا پسه، ميگه:‌ هيچي قربان، ‌اينورو نگاه ميكنيم،‌ اونور رو نگاه ميكنيم،‌ كس ميگيم!

از تركه ميپرسن: نظرت در باره دوران نامزدي چيه؟ ميگه:‌ اي بابا! مثل اينه كه بابات برات دوچرخه بخره ولي نگذاره سوارش بشي!

تركه هر شب خواب مدونا رو ميديده،‌ ولي تا ميومده ترتيبش رو بده از خواب ميپريده! ميره دكتر ماجرا رو تعريف ميكنه، دكتره ميگه: مشكلي نيست، اين قرصها رو برات مينويسم، ازين به بعد ديگه ازين خوابا نميبيني. تركه ناراحت ميشه، ميگه: نه آقاي دكتر! بي زحمت يه دوايي به من بدين كه از خواب نپرم و بتونم كارم رو بكنم! دكتره هم يه دوايي براش مينويسه و يارو ميره. فرداش تركه شاكي برميگرده مطب دكتره، دكتره ميپرسه:‌ ديشب چي شد؟ بالاخره كارتو كردي؟! تركه شاكي ميگه: آقاي دكتر توام با اين دوا نوشتنت! ديشب آرنولد اومده بود به خوابم ميخواست ترتيبم رو بده، هر كاري كردم نتونستم بيدار شم!

جاهله داشته از خيابون رد ميشده، يهو پاش پيچ ميخوره ميفته رو يك زنه، همونجا دراز به دراز ولو ميشه. زنه هي تقلا ميكنه از زيرش بياد بيرون، زورش نميرسه، جيغ ميزنه: پاشو مرتيكه نكبت، هيكلت رو از رو من جمع كن! جاهله هم ميگه: نميشه آبجي، تا پليس نياد كروكي بكشه، من تكون نميخورم!

كابويه تو صحرا گير كرده بوده داشته از گرسنگي ميمرده،‌ با خودش ميگه من اينجا زنده برم بيرون خيليه،‌ كير ميخوام چي كار؟! چاقو رو در مياره كه كيرش رو ببره، يه دفعه يه صدايي از آسمون مياد: هي جو! من جاي تو بودم بيشتر فكر ميكردم! يارو پيش خودش ميگه: راست ميگه، بالاخره مردي گفتن، چيزي گفتن!دو سه روز ميگذره ديگه گرسنگي خيلي بهش فشار مياره، بازم ميخواد كيرش رو ببره كه بازهمون صدا مياد. دوباره منصرف ميشه.‌ چند روز ميگذره ديگه داشته ميمرده از گرسنگي،‌ مهلت نميده كه صداهه چيزي بگه، كيرش رو ميكنه و ميخوره! بعد صداهه مياد كه: كس خل! مگه نگفتم بيشتر فكر كن؟! حداقل ميگذاشتي شق ميكردي كه دو وعده بخوري!

ميدوني فرق كير خر با اتوبوس دو طبقه چيه؟!...نه؟! پس بپا اشتباه سوار نشي!

روز چند تا قزويني ميرن حموم عمومي. يه ساعت مي‌گذره بيرون نميان، دو ساعت مي‌گذره بيرون نميان، خلاصه بعد از 6-5 ساعت صاحب حموم شک مي‌کنه ميره تو حموم که ببينه چه خبره. مي‌بينه صابون قزوينيا افتاده کف حموم ولي هيچکي جرات نمي‌کنه ورش داره خودش رو بشوره!

يه پيرمرده سوار هواپيما ميشه و ميره رو صندليش مي‌شينه. يه دختره هم مياد مي‌شينه دو تا صندلي اون طرف تر. پيرمرده کلي خوشحال ميشه و داشته به خودش مي گفته آخ جون تا آخر سفر مشغوليم که يه دفه يه پسره مياد مي‌شينه بينشون. تو راه دختره هي خودش رو مي مالونده به پسره و پسره هم تحويلش نمي‌گرفته. دختره هم که مي‌بينه اين جوريه شاکي ميشه و جاش رو عوض مي‌کنه. پيرمرده به پسره ميگه بابا چقدر بي احساسي ما که جوون بوديم پشه هم که ويز ويز مي‌کرد رو هوا مي‌کرديمش. پسره ميگه جدي ميگي؟ پس منم ويز ويز ويز......!

يه وز يه دختر عربه ميره پيش باباش ازش مي‌پرسه بابا اين چيه؟ پدره ميگه اين دودوله. دختره ميگه ميشه باهاش بازي کنم؟ پدره ميگه آره ولي جاي دوري نري ها!

ه ميره دم در خونه شنگول و منگول ميگه منم منم مادرتون زود باشين در رو باز کنين. شنگول ميگه غلط کردي ما آيفون تصويري داريم!

اين جوک ها رو هم آقا سعيد فرستاده (فقط نمي دونم چرا گير داده به امام رضا!) :

ترکه ميره مشهد ميگه يا امام رضا شما چطوري با اين همه طلا هشتم شدين!

ترکه ميره مشهد ميگه يا امام رضا ازت مي‌خوام که تو قرعه کشي بانک برنده بشم و يه ماشين ببرم. يه يکي دو سالي همين جور مي‌گذره و ترکه همش مي‌رفته حرم و دعا مي‌کرده ولي برنده نمي‌شده. يه شب امام رضا مياد تو خوابش بهش ميگه آخه ترک خر تو اول به بابات بگو يه حساب تو بانک برات باز کنه بعد من دعا کنم که برنده بشي!

يه روز يه ترکه داشته کباب درست ميکرده ميبينه يه گربهه داره بهش چپ چپ نگاه ميکنه. اونم براي اينکه رد گم کنه داد ميزنه بلاله بلال!

يه روز يه بنده خدايي رو به جرم تجاوز به پسرش ميگيرن. تو دادگاه، قاضي ميگه مرتيکه چرا به پسر خودت تجاوز کردي؟ (به زبون خودموني ميشه: چرا پسرت رو کردي؟!) يارو ميگه آخه منو اذيت ميکرد. قاضيه ميگه الان ميدم زندانيت کنن. يارو هم کم نمياره و ميگه آقاي قاضي مثل اينکه شما هم ميخواين منو اذيت کنين!

اينم يه شعر بحال از يکي از بروبچ باحال :

دويدم و دويدم به قلکم رسيدم

زدم اونو شکستم تا پول بياد به دستم

هيچي نبود تو قلک به جز يه سوسک کوچک

سوسکه بگم چکار کرد؟ ترسيد و زود فرار کرد

خونه اون خراب شد دلم براش کباب شد

دويدم و دويدم رفتم براي سوسکه يه قلک نو خريدم!

يه پيرمرده و يه پيرزنه و يه پسره و يه دختره تو يه كوپه قطار با هم بودن،‌قطار ميره تو تونل و همه جا تاريك ميشه،‌يهو يه صداي ماچ و بعد هم يه صداي كشيده مياد! قطار از تونل مياد بيرون همه نشسته بودن سر جاشون. پيرزنه با خودش ميگه: عجب دختر متين و باحياييه! با اينكه جوونه و دلش ميخواد ولي به كسي راه نميده، تا يارو بوسيدش گذاشت زير گوشش! دختره با خودش ميگه: عجب پيرزنه نجيبيه! با اينكه سنش بالاست و كسي تحويلش نميگيره، بازم نميذاره كسي ازش سوء استفاده كنه. پيرمرده هم با خودش ميگه:‌بابا عجب بدبختيه‌ها! يكي ديگه حالش رو ميكنه ما كشيده رو مي‌خوريم! پسره هم با خودش ميگه: چه حالي ميده آدم كف دستش رو ببوسه محكم بزنه تو گوش بغلي!

که مي‌خواسته در مصرف آب صرفه جويي کنه، زن حامله مي‌گيره!

يه بنده خدايي ميره داروخونه ميگه ببخشيد شما يزيد دارين؟ يارو دکتره تعجب ميکنه ميگه يعني چي يزيد مي‌خواي چکار کني؟ ميگه آخه مي‌خوام جلوي آبم رو بگيره!

اينم يه جوک اراکي که يکي از بر و بچ فرستاده :

يه روز سه نفر داشتن رو يه قايق تو دريا مي‌رفتن و حال مي‌کردن که يه دفعه يه غول بي شاخ و دم از تو دريا مياد بيرون و ميگه اگه مي‌خوان زنده بمونين بايد هر کدومتون اسم سه تا تن ماهي رو بگين!. اولي ميگه تن پولک، تن شيدان .... ديگه چيزي يادش نمياد. غوله هم مي‌خوردش. دومي ميگه تن شيدان، تن شنگر ... ديگه يادش نمياد. غوله هم مي‌خوردش. اراکيه ميگه تن پولک ... بعد هر چي زور ميزنه ديگه چيزي يادش نمياد و شروع مي‌کنه به خواهش و تمنا و ميگه تنا جون مادرت تنا جون عزيزت تنا جون بچه‌هات ... منو ول کن. غوله هم که فکر مي‌کنه يارو داره اسم تن ماهيارو رديف مي‌کنه ميگه بسه بابا من گفتم سه تا، تو که شونصد تا اسم رديف کردي! (اگه دوزاريتون نيفتاد بايد بگم که اراکيا به جاي تورا ميگن تنا يا تونا)

بچه مثبته رفته بوده آموزش چتربازي، قبل از اينكه بپره استادش بهش ميگه: وقتي پريدي، بايد تا بيست بشمري بعد اين طناب رو بكشي تا چترت باز شه.پسره ميپرسه: ببخشيد استاد، اگه چتر باز نشد چي؟ استادش ميگه: سوال خوبيه! در اون صورت، اين يكي طناب رو بكش، كه چتر زاپاس باز شه. باز پسره ميپرسه: شرمنده استاد، اگه دومي هم باز نشد چي؟ استاده ميگه: خوب درون حالت، يك نخ قرمز اينجا هست كه وقتي بكشيش چتر اضطراري باز ميشه. پسره دوباره ميپرسه: ببخشيد وقتتون رو ميگيرم استاد، اما اگه اينم باز نشد چي؟ استاده ميگه: درون صورت صفحه 250 دفترچه راهنما رو بازكن، اونجا توضيح داده. خلاصه پسره خيالش راحت ميشه و ميپره، تا بيست ميشمره، نخ اول رو ميكشه، اتفاقي نميافته. نخ دوم رو ميكشه، بازم چتري باز نميشه. پسره هول ميشه، نخ قرمز رو ميكشه، ولي بازم خبري از چتر نبوده. يهو ياد حرفاي استادش ميافته، خيالش راحت ميشه، دفترچه راهنما رو بازميكنة، صفحة 250 رو مياره، ميبينه نوشته: مشتري گرامي، خواهر شما گاييده ميباشد!

رشتيه دخترشو ميبينه داره به يه پسره لب ميده، خيلي ناراحت ميشه، ‌به خودش ميگه: اين امروز لب ميده،‌ لابد فردا هم ميره سينما، ‌پس فردا هم لابد ميخواد سيگار بكشه!

يه روز يه ترکه يه پنج زاري مي‌بره بانک به صندوقدار ميگه لطفا برام خوردش کن، همشم هزاري باشه!

يه روز لاتاي محل مي‌خواستن يکم صفا کنن مي‌گيرن يکي از بچه‌هاي شاسکول محلشون رو تا مي‌خوره مي‌زنن! (براي اونايي که نمي‌دونن بگم که شاسکول يه چيزي تو مايه‌هاي همون کس خول خودمونه!) يارو شاکي ميشه، ميگه چرا مي‌.زنين؟ بچه لاتا بهش ميگن آخه تو به يه دختره تجاوز کردي بايد کتک بخوري. يارو که باور کرده بوده ميگه: اه! پس حالا که اينجوريه ادامه بدين!

به رفيقش ميگه: ميخوام دختر شاه رو بگيرم! رفيقش ميگه: چرت نگو مومن! مگه كشكيه؟! تركه ميگه: بابا من كه راضيم، ننم هم كه راضيه، فقط مونده شاه و دخترش!

تركه ميره پيتزا فروشي، ميگه: ببخشيد پيتزا بزرگ چنده؟ يارو ميگه: 2000 تومن. تركه يكم بالا پايين ميكنه، ميگه: پيتزا متوسط چنده؟ يارو ميگه: 1000 تومن. باز تركه يه خورده با پولاي جيبش ور ميره، ميگه: پيتزا كوچيك چنده؟ يارو ميگه: 700 تومن. تركه دست ميكنه تو جيبش يك صد تومني درمياره، ميگه: قربون دستت داداش، يك جعبه اضافه به ما بده!

دكتره داشته با زنش تو خيابون راه ميرفته،‌ يه زن لاشيه مياد شروع مي‌كنه باهاش لاس زدن. بعد كه طرف ميره،‌ زن دكتره ازش مي‌پرسه: ‌اين خانوم كي بود؟ دكتره ميگه: ‌يك خانمي كه من در رابطه با كار ديده بودمش. زنش مي‌پرسه:‌ در رابطه با كار تو يا كار اون؟

حالا اين يکي رو داشته باشين :

يه خروسه پول نداشته ازدواج کنه ميره گالينابلانکا مي‌خره!

ترکه رفت مشهد حاجت بگيره . نشست تو حرم گريه و زاري و نذر و

نياز و التماس که يا امام رضا يه کاري کن اين الگانس و من برنده بشم

چند وقت اونجا نشست و گريه و زاري کرد . بعد يه شب امام رضا اومد

به خوابش و گفت : بابا ، اول برو تو بانک يه حساب واکن بعد بيا ...

يه روز يه زنه سه نفر و مياره تو خونه . بهشون ميگه اگه کسي اومد

بريد تو گوني . بعد شوهر زنه ميرسه . اون سه تا ميرن تو گوني . مرده

مياد يه لکد ميزنه به گوني اول . صداي گردو در مياره . به دومي ميزنه

صداي نون خشک ميده . به سومي ميزنه . صدايي نمياد . دوباره ميزنه

بازم صدا نميده . چند بار ديگه ميزنه . ياره شاکي ميشه مياد بيرون

ميگه : کره خر ، آرده ، آرد صدا نداره ...

ترکه سوار خرش شد رفت خونه رفيقش عرق خوري . شب مست و

پاتيل داشته برميگشته خونه که خره چهار نعل ميره جلو پاسگاه و

ار ار ميکنه . مامورا ميگيرنش و ??? تا شلاق ميخوره . صبح ميره در

خونه و خر و ميگيره دبزن . رفيقش ميگه چرا اينو ميزني ترکه ميگه :

والا تو خونواده ما فقط اين يکي حزب الهي در اومده ...

رفيق ترکه بهش ميگه : اصغر ، من بعضي اوقات پاهام خواب ميره

تا ?-? ساعت بيدار نميشه . اصغر ميگه : اين که چيزي نيست ،

پاهاي من خواب ميره هيچي، تو خوابم راه ميره ...

به رشتيه گفتن زن خوب چه زنيه ، گفت : اون زني که صبح که از خواب

پا ميشه برگرده خونش . گفتن پس زن نمونه چه زنيه . گفت :اوني که

وقتي داره مياد سر راش نونم بگيره

رشتيه ميره داروخونه . ميگه آقا کاندوم مشکي داري .

دکتره ميگه ميخواي چيکار .

" زنم مادرش فوت کرده ميخوام بهش تسليت بگم "

اصفهانيه داشته تو خيابون ميرفته كه يهو ميبينه اوضاع دل و روده خرابه و به شدت نياز به قضاي حاجت داره! خلاصه يخورده اطراف چرخ ميزنه تا آخر يك توالت عمومي پيدا ميكنه. خوشحال و خندان ميره تو كه يهو دم در يك مردك لندهور جلوشو ميگيره، ميگه: كجا عمو؟! اينجا توالتش ورودي داره، 200 تومن! اصفهانيه شاكي ميشه، ميگه: انصافتو شكر! يك ريدن دويست تومن؟! نميخوام! خلاصه مياد بيرون، يكم ديگه چرخ ميزنه ميبينه نه اوضاع خيلي خرابه، برميگرده، ميگه: درك بيا اينم دويست تومن. يارو ميگه: نـُچ! نرخا بالا رفته، ورودي جديد 500 تومنه! اصفهانيه تا فيهاخالدونش ميسوزه، ميگه: يعني چي؟! مگه سر گردنست؟! آدم به خودش برينه به صرفه‌تره! خلاصه باز شاكي مياد بيرون، يكم راه ميره، ميبينه الانه كه وسط آدم و عالم برينه به خودش، زود بر ميگرده، باحال زار يك پونصدي ميده، ميگه: بيا بابا اينم 500 تومن. باز صاب توالت يك ابرو ميندازه بالا، ميگه: تــُـچ! چون تو مضيقه‌اي وروديت ميشه هزار تومن! اصفهانيه كه ديگه عرق از بناگوشش سرازير شده بوده، ميگه: بابا سگ خور! بيا اينم هزار تومن، بزار برم برينم! خلاصه ميره تو. مردك توالت‌چي(!) ميبينه يك ربع گذشت، نيم ساعت گذشت، يك ساعت گذشت، آقا نيومد بيرون. ميره در توالت رو باز ميكنه، ميبينه اصفهانيه با كمربند خودشو دار زده، يك يادداشت هم گذاشته كه: "كسي كه تو اين گروني فرق گوز و ان رو نميفهمه فقط واسه مردن خوبه"!

3- تركه شاكي ميره ثبت‌احوال، ميگه: آقا اين اسم من خيلي ضايست، بايد حتماٌ عوضش كنم. كارمنده ازش ميپرسه، مگه اسمتون چيه؟ تركه ميگه: اصغرِ ان‌چهره! كارمنده ميگه: آره خوب حق داريد، بايد حتماً عوضش كنيد. حالا چه اسمي ميخوايد بگذاريد؟ تركه ميگه: اكبرِ ان‌چهره!

تركه پرتقال خوني ميخوره، ايدز ميگيره!

از تركه ميپرسن: ميدوني USA مخفف چيه؟ ميگه: يوم‌الله سيزده آبان!

تركه رفته بوده تماشاي مسابقه دو و ميداني، وسط مسابقه از بغليش ميپرسه: ببخشيد، اينا واسه چي دارن ميدون؟! يارو ميگه: براي اينكه به نفر اول جايزه ميدن. تركه يوخده فكر ميكنه، ميپرسه: پس بقيشون واسه چي دارن ميدون؟!

تركه ساعت سه نصفِ شب زنگ ميزنه صدا و سيما، ميگه: ببخشيد آقا به نظرِ شما الان آقاي خامنه‌اي خوابه؟ يارو ميگه: نميدونم ولي احتمالاً بايد خواب باشن. تركه ميگه: معذرت ميخوام؛ ولي آقاي رفسنجاني چي، ايشون هم خوابه؟ يارو ميگه: نميدونم ولي يحتمل ايشون هم خواب باشن. تركه ميگه: ببخشيد ولي آقاي خاتمي چي؟ يارو ميگه: احتمالاً ايشون هم خواب هستن، چطور؟ تركه ميگه: پس دمت گرم حالا كه همه اينا خوابن يه شو هندي بذار حال كنيم!

تركه ميميره، اون دنيا در حيني كه داشتن به حساب كتاباش رسيدگي ميكردن ميره پيش جبرئيل، ميگه: من از خدا يك سوال واجب دارم، ميشه برم بپرسم؟ جبرئيل ميگه: باشه، برو طبقة بالا در سمت راست، سوالت رو بپرس، زود برگرد. تركه ميره طبقة بالا، در رو باز ميكنه، ميبينه خدا پشت يك ميز نشسته داره با يكي از فرشته‌ها به حساباي مردم ميرسه. خلاصه سلام ميكنه ميره جلو، ميگه: خداجان، الهي گربان او بزرگيت بشم من، الهي فدات بشم... چرا تو دنيا اين همه ترك آفريدي؟! بري تو آذربايجان همه تركند، بري تهران پر تركه، بري بلوچستان، بري شمال، بري جنوب، غرب، شرق، بازم ترك پيدا ميشه... بري آلمان بازم ترك پيدا ميشه، بري كانادا، بري آمريكا بازم ترك پيدا ميشه... بري كرة ماه بازم ترك پيدا ميشه! آخه خداجان، واسه چي اينقدر ترك آفريدي؟! خدا يكم تركه رو نگاه ميكنه، به معاونش ميگه: اصگر... ايلده ببين اين چي ميگه بابا... هي وگت مارو ميگيرند!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر