۱۳۸۷ مهر ۱۳, شنبه

هيچوقت موبايلتونو جايي جا نذارين

توي اتاق رختكن كلوپ گلف، وقتي همهء آقايون جمع بودند يهو يه موبايل روي يه نيمكت شروع ميكنه به زنگ زدن. مردي كه نزديك موبايل نشسته بود دكمهء اسپيكر موبايل رو فشار ميده و شروع مي كنه به صحبت. بقيهء آقايون هم مشغول گوش كردن به اين مكالمه ميشن...

مرد: الو؟

صداي زن اون طرف خط: الو سلام عزيزم. تو هنوز توي كلوپ هستي؟

مرد: آره.

زن: من توي يه فروشگاه بزرگ هستم. اينجا يه كت چرمي خوشگل ديدم كه فقط ۱۰۰۰ دلاره. اشكالي داره اگه بخرمش؟

مرد: نه. اگه اونقدر دوستش داري اشكالي نداره.

زن: من يه سري هم به نمايشگاه مرسدس بنز زدم و مدلهاي جديد ۲۰۰۶ رو ديدم. يكيشون خيلي قشنگ

بود. قيمتش ۲۶۰۰۰۰ دلار بود.

مرد: باشه. ولي با اين قيمت سعي كن ماشين رو با تمام امكانات جانبي بخري.
زن: عاليه. اوه… يه چيز ديگه… اون خونه اي رو كه قبلاً مي خواستيم بخريم دوباره توي بنگاه گذاشتن براي فروش. ميگن ۹۵۰۰۰۰ دلاره.

مرد: خب… برو تا فروخته نشده پولشو بده. ولي سعي كن ۹۰۰۰۰۰ دلار بيشتر ندي.
زن: خيلي خوبه. بعداً مي بينمت عزيزم... خداحافظ.

مرد: خداحافظ.

بعدش مرد يه نگاهي به آقايوني كه با حسرت نگاهش ميكردن ميندازه و ميگه: كسي نميدونه كه اين موبایل مال کیه؟!

نتيجهء اخلاقي: هيچوقت موبايلتونو جايي جا نذارين!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر