مي خواستن ترکه رو اعدام کنن، ازش مي پرسن: آخرين حرفت رو بزن.
مي گه: لعنت بر پدر و مادر اون کسي که بزنه زير چهار پايه!
------------------------------
عاشقانه از طرف ترک:
کاش مغز داشتم و مرگ مغزي مي شدم و قلبم را به تو اهداء مي کردم...
------------------------------------
ترکه خواب مي بينه ماکاروني مي خوره. صبح که بيدار مي شه مي بينه کش شلوارش نيست!
-----------------------------------
يه نفر ميشينه تو تاکسي، راننده بهش ميگه: داداش دستت لاي در گير نکنه. اون هم مياد آخر مرام بگذاره، ميگه: داداش سرت لاي در گير نکنه
----------------------------------
به ترکه ميگن از قفل فرمونت راضي هستي ميگه آره فقط سر پيچ اذيت مي کنه
--------------------------------
شکارچي اول: هندوستان که بودي شکار ببر هم رفتي؟
شکارچي دوم: البته، روزي براي شکار ببر به جنگل رفتم.
شکارچي اول: شانس هم آوردي؟
شکارچي دوم: بله، با ببري روبرو نشدم!
-------------------------------
اتل متل يه مورچه / قدم مي زد تو کوچه
اومد يه کفش ولگرد / پاي اونو لگد کرد
مورچه پا شکسته / راه نمي ره نشسته
با برگي پاشو بسته / نمي تونه کار کنه
دونه هارو بار کنه / تو لونه انبار کنه
مورچه جونم تو ماهي / عيب نداره سياهي / خوب بشه پات الهي
...
آفرين کوچولو اينو حفظ کن فردا ازت مي پرسم!
-------------------------------
معلم: چرا در نوشتن انشا از پدرت کمک نمي گيري؟
دانش آموز: آخه اون از دست شما دلخوره! چون شما هفته ي قبل به انشاي اون نمره بدي داديد!
--------------------------------
ديروزت را مرور کن تا فرداي بهتري براي خود بسازي.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر