۱۳۸۷ فروردین ۲۹, پنجشنبه

مجموعه شماره یک جوک

مجموعه شماره یک جوک

يه روز سه تا عقاب با هم مسابقه شکار گذاشتند . اولي رفت و بر گشت ديدند که يه خرکوش آورده است . گفتند چطوري گرفتيش گفت : اون درخت رو مي بينيد يه سوراخ پايينش است . رفتم و اونو گرفتم . دومي برميکرده يه سنجاب با خودش مي آورد. ميگن چطوري گرفتيش . ميگه: اون درخت رو مي بينيد يه سنجاب روش بود رفتم و گرفتمش . سومي بر مي گرده در حالي که خيلي درب و داغان بود. بهش مي گن چرا اين طوري شدي ميگه اون درخت رو ميبيني: ميگن آره . ميکه خوب من نديدم.

يک روز يک خانمي ميره پيش يه خياط ترک و ميگه اقا ميخوام برام يک لباس بدوزي خياطه ميگه خانوم مودلش را بگوتا برات بدوزم. زنه هم شروع ميکنه ميگه يه لباس ميخواهم بلند باشه تااااااااا اينحا (البته کشيده بخوانيد) تنگ باشه اينحوري... يقه اش باز باشه تا زير سينه.... بشت لباسم هم تا زير کمرم باز باشه....... ? تا گل قرمز هم روي لباسم بدوزيد .... خياطه که کاملا قاطي کرده بود با زبان شيرين اذري ميگه خانوم حان من يه لباس ميدوزم که شوما خودت هر وقت تنت کردي بگي من جنده ام

ترکه خودکارش تموم ميشه ميره ترکه تحصيل ميکنه.

تركه اسم بچش رو ميگذاره ديويد كاپرفيلد! ازش مي پرسند: چرا اسمشو اينجوري گذاشتي؟! ميگه: آخه تخم سگ از دو تا كاندوم گذشته!!

يک ترکه ميره زير ميدآن ازآدي مي گه جل آلخالق َعجب خشتک بزرگي

تو يكي از دهات اردبيل ملت براي بار اول كيوي ميبينن، ميرن از ملاي ده ميپرسن اين چيه؟ ملاهه يكم ميره تو نخ كيويه، بعد ميگه: ايلده تخم مرغيش، كه تخم مرغه! ولي من نمي‌فهمم چرا موكتش كردن؟!!

سرکلاس معلمه از شاگرداش مي پرسه حال ساده رو تعريف کن شاگردش ميگه لب!!

به يه عرب ميگويند:توچقدر خري.

ميگويد :وولک بوام نديدي.

يک روز يه مرده ميره مسافرت بعد که برميگرده ميبينه زنش حاملست ميره در خونه همسايه ميگه اصغر اقا دوباره ما را خجالت داديد

يه روز ترکه به بچش گير ميده و ميگه : ببينم پسر تو چند سالته ؟؟؟

پسره ميگه : ?? .... ترکه ميگه : خاک تو سرت هم سن و سالاي تو ?? - ?? سالشونه ....

رشتيه وقتي بچه اولش به دنيا مياد يه پلاکارد ميزنه : با تشکر از بچه هاي محل

وقتي بچه دومش به دنيا مياد يه پلاکارد ديگه ميزنه : دوستان ما رو شرمنده کردن

وقتي بچه سومش به دنيا مياد يه پلاکارد ميزنه : دوستان ديگه شورش رو در آوردن

به ترکه ميگن با؛ کيميا ؛ جمله بساز. ميگه :

کي مياد بريم بيرون صفا کنيم .

يه بار يه ترکه داشت پشتبام خونشو اسفالت ميکرده قير اضافه مياد دو تا سرعتگير دروست ميکونه....!

يه ترک بوده قدش خيلي کوتاه بوده دهنش هميشه بو جوراب ميداده.

يه قزوينيه رو ميبرن جهنم . بعد از دو روز آتيش جهنم خاموش ميشه.

ميان نگاه ميكنن ميبينن قزوينيه رفته پشت سر مسئول هيزم انداختن وايساده ............

به تركه ميگن برو شيشه درست كن.

واجبي رو ميريزه رو پشم شيشه

رشتيه با زنش دعواش ميشه.

زنه دست بچه رو ميگيره داشته كه از خونه ميرفته رشتيه ميگه

خودت داري ميري برو فقط بچه مردم كجا مي بري!!!

يه روز پليس جلوي ماشين قرويني رو ميگيره وقتي در صندوق عقب رو باز ميکنه ميبينه توش پر از شرت بچه هست يکي دوتاش رو برميداره نگاه ميکنه قزويني

ناراحت ميشه به پليسه ميگه آقا جان شما دوست داري يکي دفتر خاطراتت رو نگاه کنه...

تو يه اتوبوس اصفهوني داد زد کي يک بسته اسکناس گم کرده؟

يکي گفت:اگه هزاري مال منه...دومي گفت:اگه پونصدي مال منه ...

سومي گفت:اگه دويستي مال منه

اصفهوني گفت:نه عامو من فقط کشش رو پيدا کردم.

زن رشتيه حامله نميشده.يارو از خونه بيروونش ميکنه ميگه تا حامله نشي حق نداري برگردي!!!!!!

کنار يه آبگير لونه مورچه ها بود.هر روز يه فيل بزرگ براي خوردن آب سر آبگيرميآمد و لونه مورچه ها راخراب ميکرد.مورچه ها تصميم گرفتن فيل را بکشند.

روزي که فيل ميخواست آب بخوره حمله کردن فيل يه تکون به خودش داد همشون رو زمين افتادن فقط يه مورچه خودشو به گردن فيل رسوند پايينيها داد ميزدن:خفش کن خفش کن...!

يه روز يه کرم ميره سر ديگ ماکاروني ميگه:واي خدا چه سوناي شلوغي

يه روز جاسم براي ديدن رفيق رشتي خود پا ميشه ميره رشت

جاسم به رفيقش ميگه:وولک من آمدم اينجا که جنگل را ببينم

رفيقش ميگه:اين که کاري نداره برار جان بريم رو بالکن تا جنگل رو نشونت بدم

با هم ميرن رو بالکن

جاسم ميگه:اه اين درختا هم نميزارن آدم جنگل رو ببينه.

يه روز يه فيله مي ره خواستگاري يه مورچه هه و مورچه جواب رد ميده و از خونه فيل رو بيرون مي كنه.مورچه براي خريد از خونه بيرون ميره و در اولين قدم مي افته تو گودالي كه جاي پاي فيل بوده و به خودش ميگه:افتادم تو دام عاشقي نفهميدم نفهميدم.نمي شه بي تو زندگي نفهميدم نفهميدم...(دو جمله آخر را با ريتم شيش چهارم و حالت شعر گونه بخوانيد)!

يه تر كه ميره تهران و زير ميدون آزادي وايميسته و مي گه:اوووو خشتكو ببين!!!

يه روز يه تركه روز عاشورا ميره بقالي ماست بخره ميبينه روديوار بقالي نوشته شده:حسين با ماست،علي باماست،حسن با ماست.

ميره داخل بقالي و ميگه آقا ببخشيد ماست ساده نداريد!

ازترک مي پرسن:چراترک شدي؟

ترک:اين قضيه مال امروزوديروزنيست.

يه ترکه رو ميخوان شکنجه بدن ميفرستندش توي يه اتاق دايره شکل و بهش مي گن که:

يالا زود يه گوشه پيدا کن وبشين.

به رشتيه ميگن بچه داري؟ ميگه من نه ولي خانوم يک چند تاي دارن!!!!!!!

يک روز يه ترکه ميافته تو جوب کم رنگ ميشه.

يه روز تركها تصميم مي گيرن همه كارهاشون رو شب انجام بدن تا ديگه نگن يه روز يه تركه...!!!

يه روز به يه تركه مي گن موز خوردي؟

ميگه هموني كه هستش اندازه يه خياره!!!

يه روز يه مرده ميره رستوران و سفارش سوپ ميده و وقتي گارسون سوپ رو مياره مرده ميبينه تو سوپه يه مگس داره شنا ميكنه.

روبه گارسون مي كنه و ميگه اين مگس چرا تو سوپ من شنا ميكنه؟

گارسون مي گه خوب اگه شنا نكنه غرق ميشه!!!

اگه گفتين چرا مهماندارهاي هوا پيما از خوشگلها انتخاب ميشن؟ براي اينکه هواپيما زود بلند بشه!!!!!!!!

شباهت زن با تقويم در اينه که هر دو وقتي قرمزنو تعطيلن!!!!!!!!

رشتتيه با زنش دعواش ميشه . زنه چمدونش رو ميبنده

داشته كه ميرفته رشتيه ازش مي پرسه داري كجا ميري؟؟؟؟ زنه جواب ميده : به تو چه !!

اصلا دارم ميرم بدم . رشتيه ميگه:بري بدي ها جاي ديگه نري!!!!

يه اقايي ميره مسافرت.شب ميرسه مي بينه همه جا بسته است.

همينطور كه ميگشته ميبينه يه ظرف آش دم در يه خونه هست.

يواشكي اونو بر ميداره سر ميكشه؟

به اخرش كه ميرسه مي بينه يه مشت مو تهش ريخته!

همه رو بالا مياره تو ظرف!يهو يكي مياد جلو بهش ميگه

تو هم اون مو ها رو ديدي!!!

توضيحات:استفراغ اولي رو خورده بود!

شباهت شورت با ماه در چي هست؟

هردو شبها در ميان!!!!!!!!

ميگن خوش به حال حوا که شوهرش آدم بوده!!

يک روز يک لري ميره خونه خدا وبعد ازش ميپرسن چطور بود؟ ميگه: خوب بود قشنگ بود زيبا بود اما هيچ جا خونه خود ادم نميشه!!!

به ترکه ميگن باياماها جمله بساز

ميگه شما خرين ياماها

ميدونيد رشتيها به افتابه چي ميگن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ميگن : تماشاگه راز

پسر دهاتيه داشته از صحرا برمي‌گشته خونه، ميبينه يه دختري مثل پنجة آفتاب داره تو رودخونه خودشو مي‌‌شوره. پسره واميسته يه تريپ نگاه مي‌کنه بعد يهو پا ميگذاره به فرار، حالا ندو کي بدو. خلاصه ميدوه تا مي‌رسه به دهشون، رفيقش ازش مي‌پرسه : حسني چته؟ چرا فرار ميکني؟ حسني ماجراي دختره رو تعريف مي‌کنه و ميگه: ننم گفته بود اگه به زن نامحرم نگاه کنم خدا منو سنگ مي‌کنه،‌ منم احساس کردم از يه جاييم دارم سنگ مي‌شم!!

از تركه مي پرسند اسم پاستور چيه :

ميگه : انستيتو!!

تركه وسط سرش خالي بوده . ميره سلموني ميگه :

اقا دورش رو كوتاه كن وسطش هم تي بكش.

سه نفر از کل دنيا را براي آزمايش مغز انتخاب مي کنند

ژاپني - آمريکايي - ترک

مغز ژاپني را باز مي کنند مي بينند پر از ميکرو چيپ و آي سي است

مغز آمريکايي را باز مي کنند مي بينند پر از کارتهاي اعتباري است

مغز ترک را باز مي کنند مي بينند يک سيم از اينور کاسه سرش به اونور وصل شده مي گن عجب فن آوري همه اين اطلاعات تو اين سيم خلاصه شده ؟

يک سيم چين ميارن که نمونه برداري کنن بفرستن براي آزمايشگاه وقتي سيم را از وسط مي چينن گوشهاي ترکه کنده ميشه

رشتيه اسم دخترشو ميگزاره مين.

ميگن بهش:چرا اين اسمو گذاشتي؟

ميگه:اخه ميخوام کسي نپره روش!

يه روز يه موشه ميره جلوي آيينه به خودش ميگه موش بخورتت

يک رشتي براي دوستش تعريف ميکرده که من رفتم خانه ديدم يکي رو خانوممه!

دوستش ميگه:اه پس حتما زدي يارو رو کشتي.مگه نه؟

رشتيه در جواب گفت: اااااووووووووهههههه تو چيقده که سادهاي. بابا جان اينجا رشت هست هر روز که نميشه ادم کوشت!!!!

يارو وقتي ميميره توي دوزخ درصف انتظارورود به بهشت وجهنم بوده . مي بينه لاي دربهشت باز است ميگه برم ببينم که توي بهشت چه خبره . ميره تو ناگهان عطسه ميکنه . مي بينه که يک حوري بهشتي بسيارزيبا ظاهرشد وميگه من در اختيار شما هستم هرکاري دوست داري بامن بکن . مرده هم از خداخواسته کارش را ميکنه ومي فهمه که هروقت عطسه کنه يک حوري ظاهر ميشه . همينطور که داشته ميگشته ناگهان مي گوزه . که يک غول بي شاخ ودم ظاهر ميشه ويقه يارو را ميگيره وميگه هرکه بگوزه من ظاهر ميشم وترتيب اونو ميدم . يارو فرار ميکنه برميگرده تو صف وميگه لطفا منو به جهنم بفرستيد چون سالي يک بار عطسه ميکنم وروزي ده بار هم ميگوزم

يه روز موشه ميره داروخانه ميگه : مرگ من داري ؟!!!!

يه روز ترکه ميره يخسازي ميگه آقا يخ دارين؟ ميگه:نه.

ترکه ميگه:کي پخت ميکني؟

به يک ترکه ميگن با لوبيا جمله بساز ميگه : کوچولو بيا

از يک ترکه ميپرسن اسمت چيه ؟ ميگه : حمزه ولي توي خونه بهم ميگن آ کوچيکه

رو سر در وروديه قزوين نوشتن:شورت اهني موجود است.

و روي همون در موقع خروج ميخونيد: اهن پاره خريداريم!!!!!!

يه روز يه ترکه رو از صداوسيما اخراج ميکنن يکي ازش ميپرسه واسه چي اخراجت کردن ترکه ميگه هيچي بابا وسط اذان آگهي بازرگاني پخش کردم؟؟؟؟

ترکه رو برق ميگيره ،فيوز ميپره

فيوزروميزنن ،ترکه ميپره

يک ماري وارد شلوار عربه ميشه ميگه:رخصت پهلوون!!!!

يک نفر از يکي ميپرسه:اقا قبله از کودوم وره؟طرف ميگه: از اين طرف.

باز ميپرسه: اقا ببخشيد خيلي بايد برم؟؟؟؟؟؟

ارمني رو منکرات ميگيره

ميگه منو واسه چي آوردين اينجا؟

ميگن واسه عرق خوري

ميگه : پس وردارين بيارين بخوريم ديگه

از ترکه ميپرسن نظرت راجع به دوران نامزدي چيه؟

ميگه مثل اين ميمونه که بابات برات دوچرخه بخره نزاره سوارشي.

يه بابايي به ترکه ميگه من راهنماي ماشين و ميزنم ببين سالمه؟

يارو راهنمارو ميزنه.ترکه ميگه :درسته..خرابه..درسته..خرابه.

مرديکه توي يک فروشگاه بزرگ زنش رو گم کرده بود و از پيدا کردنش عاجز شده بود ميره پيش يک خانم زيبا که از مشتري هاي فروشگاه بود و بهش ميگه : خانم من زنم را گم کردم ميشه لطفا يک چند دقيقه اي با من صحبت کنيد.زنه ميپرسه : چرا ؟ ميگه آخه هرموقع من با يک زن خوشگل صحبت ميکنم فوري سر و کله اش پيدا ميشه .

به يک مر مجرد گفتند چرا زن نميگيري ؟گفت من حرفي ندارم که زن بگيرم ولي زنم بايد مثل ماه باشه .گفتن :يعني خوشگل باشه؟گفت : اون که جاي خودش ولي بايد مثل ماه شبها بياد روزها بره

يک ترکي تصمم ميگيره خود کشي کنه و خودشو بندازه زيره قطار. داشته ميرفته و يک نون بربري هم دستش بوده.

ميگن: ببينم ميخواي چکار کني؟

ميگه: خودکشي .خودمو ميندازم زير قطار .

ميگن: پس نون بر بري واسه چي ميبري؟0(بربري براي چي ميبري؟)

ميگه: اومديم قطار نيومد اونوقت از گرسنگي بميرم؟!!!!!!!!

يک زني ميزاد وقتي که پرستار مياد بچه رو بشوره ميبينه دستش رو مشت کرده و باز نميشه!!!! با بدبختي دست بچه رو باز ميکنن ميبينن تو مشتش 2 تا قرص ضد بار داري هست!!!!!

يک بار از خروس مي پرسند نظرت راجع به اسلام چيه ميگه برو بابا چه اسلامي يعني چي زنامون را لخت ميکنن ميزارن تو ويترين مغازه ها

يک روز يک کاغذ مست مي کند مي گويد من مقوا مستم...حالا.

از يه ترکه ميپرسن : شما ترکها همتون اينقدر ساده هستيد؟

جواب ميده: نه گارداش بعضي از اگواممون توي افريگا راه راه هستن!!

يه بار يه ترکه سر نوشابه رو باز ميکنه گازشو ميگيره ميره شمال

رشتيه بچه دار نمي شده ميره دکتر واسش تجويز ميکنه محلشو عوض کنه .

عربه ساعت رو ميپرسه بهش ميگن « ده ده کم » ميگه خو ولک يباره بگو هيچ

يک روز ترکه داشته با راديو ور ميرفته مي افته روي موج راديو دريا غرق ميشه .

يه روز پسره با دوست دخترش ميرن بيرون دختره ميگه ميدوني عزيزم من هروقت تورو مي بينم پاهام شل ميشه . پسره ميگه عزيزم من هم وقتي تورومي بينم شلم پا ميشه.

يک بار يک ترک ميافته ته چاه ميگه «خوب شد که تهش سوراخ نبود».

ترکه رفته بود روي درخت چنار داشت توت ميخورد صاحب باغ مياد ميگه:اون بالا چکار ميکني ؟

ترکه ميگه دارم توت ميخورم

صاحب باغ ميگه : اين درخته چناره

ترکه ميگه: توت توي جيبمه!!

يکي ميره تظاهرات .اما چون شلوغ بوده بر ميگرده خونه!!!

ترکه تومدرسه عروسي ميگيره! بهش ميگن چرا توي مدرسه عروسي گرفتي؟

ميگه اخه خيلي کلاس داره!!!

اون چيه که باباها ميمالن بچه ها ميخورن؟

اطلس طلائيه ديگه

يك ترك ميره كتابفروشي و ميگه : جناب كتاب ترك دانا داريد ؟ كتابفروش جواب ميدهد : كتابهاي تخمي تخيلي نمي آوريم .

يک روز يک رشتيه مياد خونه ميبينه پشت در اتاق خواب زنش يک عالمه مرد جمع شدن و تو نوبتند.بر ميگرده رو به دوربين ، ابروهاش رو ميندازه بالا ميگه : اقدس طلائيه ديگه

يک رشتيه به رفيق تهروني اش که همسايه شون هم بوده ميرسه ميگه:

يک زن خيلي خوشگل و خوش هيکل گرفتم ايشاالله کوفتت بشه

جاهله ميره جبهه تير ميخوره ميگه:زکي ما هم مرديم.

به ترکه ميگن فاميليه خدا چيه؟

ترکه ميگه وکيلي!(خدا وکيلي)

يه روز از يه ترکه مي پرسن :قوي ترين حيوون چيه؟

اونم ميگه:مورچه!!!!!!!!

مي گن چرا؟

ميگه:ما خونمون يه مورچه بود رفت تو سوراخه پيريزه برق ميخ کردم در بياد

همچين يه لگد زد رفتم 3 روز بيمارستان!!

به يک ترکه ميگن باباتو بيشتر دوست داري يا مامانتو ؟؟؟ ميگه مامانتو

يک رشتي 10تا بچه همسن و سال داشته!!!!!

ازش ميپرسن:آقا شما با اين بچه هات مشکل نداري ؟ اسمهاشون چي هست؟

ميگه: اسمهاشون: حسني .حسني .حسني حسني.حسني. حسني.حسني.حسني.حسني.حسني.

ميپرسن:مگه ميشه؟ اشتباه نميکنيشون؟

ميگه: خوب اسم کوچيکشون يکي هست اما فاميلشون فرغ ميکنه!!!

يکي زنگ ميزنه به يک جائي اشتباهي ميافته ديگه پول براي تلفن زدن هم نداشته. عصباني ميشه و ميگه: خانوم اخه وقتي عوضي هست مرض داري گوشي رو بر ميداري؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر